کوهستان

گاه نوشته های یک فرزند زاگرس که اکنون ساکن کوهپایه های البرز است.

کوهستان

گاه نوشته های یک فرزند زاگرس که اکنون ساکن کوهپایه های البرز است.

شبکه های اجتماعی موبایلی

حدود 5 ماهی میشه که وایبری شدم و تو چن تا گروهم عضویت دارم. تجربه جالبی بود این رسانه و با توجه به وضعیت من تا حد زیادی هم سودمند.

به نظرم رسید خوبه نکاتی که تا به حال به نظر میرسه و برداشتهام رو اینجا بنویسم که هم نظر شما را بدونم و هم بعدها دوباره بهش رجوع کنم.

- کارکردن با بیشتر این برنامه ها بسیار راحته و البته به همین دلیل هم تونستن فراگیر بشن. این راحتی کار البته به قیمت این بوده که بسیاری از تنظیمات و انتخابها برای راحتی کار و سادگی حذف شدن.

- ابزار خوبیه برای پیدا کردن رفقای قدیمی و صحبت دوباره با اونایی که خیلی وقته خبری ازشون نداشتی. تشکیل گروههای این تیپی معمولا به دورهمی های واقعی هم ختم میشه و در این دنیای مجازی محدود نمیمونه که این هم خیلی خوبه. البته مثله بیشتر چیزا، در آغاز یک شیفتگی و التهابی وجود داره که فروکش می کنه با گذر ایام و گروهای اینچنینی خلوتتر میشن ولی در کل این توانایی بسیار کارامده و سودمند.

- این امکان رو فراهم میکنه که با دوستان و فامیل ارتباط بیشتری داشته باشی و بیشتر به اشتراک بگذاری دیده ها و شنیده ها و علاقه مندی ها و گاهی اوقات هم احساساتتو.

- کپی کردن مطالب مثل آب خوردن و در یکی دو ثانیه انجام میشه. اینجا همه میتونن به اشتراک گذارنده مطالب باشند. در صورتی که قبلا اگر می خواستند مطلبی رو آماده کنند بسیاری از این افراد نمی تونستن ایجاد کننده مطالب باشند و اگر میخواستن کپی هم کنند با استفاده از ابزارهایی مثل وبلاگ کپی کردن هم به این سادگی نبود.

- مطالب بسیاری رد و بدل میشه و حجم اطلاعاتی که به افراد داده میشه بسیار زیاده ولی نزدیک به واقع نمی بینم که این حجم زیاد مطالب منجر به ایجاد دانش یا آگاهی و قوه تحلیل و تخیل و خلاقیت بشه.

- بخشی از مطالب به اشتراک گذاشته شده به شایعات اختصاص داره و بخشی هم مطالبی که برای دیده شدن به عمد یا سهو نام نویسنده آنها اشتباه نوشته میشه و خلاصه یک ملغمه عجیبی از مطالب که پشت سر هم منتشر شده و به اشتراک گذاشته میشن.

- استفاده از این شبکه ها به نظر من ذائقه دیداری، شنیداری و ادبی ما رو تحت تاثیر قرار میده و اونرو عوض میکنه. یکی از این تغییرها گزیده گراییه به این معنی که از یک اثر بزرگ فقط یک بخش گزیده اون بازنشر میشه و ما عادت می کنیم به اون کیفیت. تغییر دیگر در عادت کردن به حجم اندک مطالبه به نحوی که حوصله خواندن یا دیدن و شنیدن محتوای بلند رو تا حدی از دست میدیم. نکته دیگر سرعت انتشار مطالب و اطلاعاته که ما رو عادت میده که مطالب می بایست به سرعت انتشار پیدا کنن و ما صبر و حوصله منتظر بودن برای مطالب رو کمتر خواهیم داشت.

- و البته یکی از نکات مثبتی هم که دیده میشه همین انتشار مطالبه که باعث میشه اونهایی که پیشتر مطالعه اندکی داشتن حالا به دلیل سادگی و در دسترس بودن این رسانه اندکی بیشتر مطالعه کنند.

- فردگرایی رو تقویت می کنه. اصطلاح سلفی بیانگر این مفهومه. اینجا خود بسیار مهمه و ما برای خودنمایی مطلبی رو انتشار میدیم و برای اینکه در مرکز توجهات گروه و مخاطبین باشیم.

- از تایید دیگران لذت می بریم و تشویق آنها ما رو تحریک به فعالیت بیشتر میکنه و خوشحال. در واقع منشا خوشحالیمون تو این شبکه ها تایید دیگرانه.

- مثل رسانه های دیگر وقت زیادی از ما میگیره که شاید بتونه به کارهای سودمندتر اختصاص پیدا کنه.


اینها نکاتی بود که به نظرم رسید خوبه در این باره بنویسم. مشتاقم نظرات شما را هم ببینم.

سلام بر پیامبر مهربانی و مدارا

سالها پیش این سوال در ذهنم بود که چرا پیامبر بعد از فتح مکه بزرگترین دشمنش یعنی ابوسفیان را با آنهمه کینه و عداوت که کرده بود، نکشت؟ در عین اینکه می توانست این کار را انجام دهد و با عرف جامعه آن روز سازگار بود. اگر او و خانواده اش که بزرگترین دشمنان بودند را از میان بر می داشت آینده بهتری در انتظار مسلمانان نبود؟ چرا حتی قاتل عموی بزرگوارش نیز کشته نشد؟

در تاریخ آمده که پس از فتح مکه دشمنان بزرگ نگران از عاقبت خویش بودند که پیامبر به ایشان فرمود: اذهبوا انتم طلقا. بروید، همه شما آزاد هستید!

عمق این بزرگی را نفهمیده بودم و شاید در ذهنم می گفتم شاید بهتر بود همه را می کشت تا جهان از شرشان در امان باشد کما اینکه  اینها و فرزندانشان "ابن طلقا" بعدها بزرگترین جنایتها را کردند.

بزرگی آن است که در عین پیروزی و توانایی بر انتقام بتوانی ببخشی و بخشش را به دیگران یاد دهی و این است آن درسی که پیامبر با کارکردش به ما آموخت تا پایان تاریخ وگرنه اگر با کسب یک پیروزی ظاهری کینه های قدیمی و چندین ساله را از پستوها بیرون بکشی و انتقام کشی کنی ممکن است کوتاه مدت تشفی پیدا کنی ولی حقارت و کوچکی خود را به اثبات رسانده ای.

این موضوع را این سالها بیشتر و عمیقتر دریافتم.


سلام بر رحمة للعالمین و سلام بر متمم مکارم اخلاق


یک عمر تلاش

یک زمان محدود داریم که می تونیم کارایی انجام بدیم.

خیلی هامون به بطالت میگذرونیم، خیلی هامون تلاش می کنیم.

تلاش می کنیم برای پول، برای مدرک، برای یکی رو دو تا کردن تو جنبه های مختلف.

بعضیا هم هستن که تلاش می کنن برای هدفهای بزرگتر و بهتر،

برای بهتر کردن زندگی خودشون و دیگران، به قول جومونگ برای هدف والا .

یکی از این آدما جناب ابوعین وزیر فلسطینیه که در حال کاشتن زیتون، یک عمر تلاشش به پایان رسیده.

زندگی پر از تلاش و مشقتی که به یک مرگ سرخ انجامیده.

خبر و زندگینامه مختصر ایشون رو اینجا ببینید.

چقدر خوب بود

چقدر خوب بود پیش از دست زدن به کاری دانش آنرا فرا می گرفتیم.

چقدر خوب بود اگر اندیشه می کردیم انجام کار را.

چقدر خوب بود از اندیشه مان به راه و روش می رسیدیم.

و چقدر خوب بود به راه درست پایبند بودیم و به آن عمل می کردیم.

و خیلی چقدر خوب بودهای دیگر . . .

بسته های کامل نافهمی

اگر می بینی یه نفر با سرعت کم انداخته خط سرعت و مجبور میشی از راستش سبقت بگیری، با احتمال زیاد بعد از سبقت خواهی دید که آن جناب نور بالا تشریف دارند و نورشون تا چند  صد متر میهمان چشمان شما خواهد بود.

این جناب احتمالا زباله اش را هم از پنجره ماشین بیرون پرت می کند و یحتمل دیشب هم نخوابیده و بین خواب و بیداری رانندگی می کند.

بسته کامل نافهمی.

اگر با این جناب صحبت کنی خواهی دید که این موارد را حق خودش می داند و اگر اعتراض کنید ناراحت هم می شود.