این روزها حال سینماییها خوش است، امید که حال خوششان نسیمی بشود و بوزد و حال ما را هم خوش کند و همه را ...
سینماگران هنرمندانی هستند که حال خوششان را می توان در فیلمهایشان دید و بویید، حالی که این سالها از ایشان و بیشترمان دریغ شده بود، امیدوارم شادیشان مستدام باشد.
بخشی از نوشته استاد ارجمند کیومرث پوراحمد را در این باره ببینید:
چه دلخوشی دارند این دوستان خبرنگار واقعا! تلفن زدهاند که «بالاخره خانه سینما باز شد، نظرت چیست؟» مرد حسابی! خانم محترم! من از همون روزی که آقای مشایی ردصلاحیت شد حالم بده. دچار «دیپرشن سیون» (یعنی خیلی خیلی دپرس) شدهام.
اگر آقای مشایی ردصلاحیت نمیشد، رییسجمهورمی شد بعدش هم حتما آقای احمدینژاد یه پست اساسی میگرفت و همیشه کنارش میماند و ما توی روزنامهها و تلویزیون و اینا دائم تصویر دلپذیرشان را میدیدیم و دچار «دیپرشن سیون» عمیق نمیشدیم و این بازی مثل«پوتین» و«اون آقاهه» رفیقش در روسیه هی ادامه پیدا میکرد و ما تا قیام قیامت احمدینژاد و مشایی داشتیم و زندگیمان معنی پیدا میکرد.
اساسا ما ملت نمکنشناسی هستیم، هیچ هم فکر نمیکنیم چندصدسال دیگر که نسل ما به تاریخ باستان پیوست نوادگان ما خواهند گفت: «بابا اینا دیگه چه ملتی بودن!؟» در حالی که پاکترین دولت تاریخشان را از دست داده بودند، درباره خانه سینما حرف میزدند و نظرخواهی میکردند.
...
حفظ زمین و جلوگیری از آلودگی منابع آن یکی از دغدغه های مهم است که متاسفانه در هیاهوی سرزمین ما گم شده است و کمتر به آن پرداخته می شود.
اگر علاقه مند به آشنایی با تعدادی از دانشگاهها هستید که اصول سبز بودن یعنی سازگاری با محیط زیست و تلاش برای آلوده سازی کمتر و استفاده از منابع پایدار را رعایت می کنند می توانید اینجا را ببینید.
یکی از سخنرانیهایی که این چندوقت تلاش می کنم از دست ندم، سخنرانیهای صاحب عکس بالا در برنامه شنبه شبهای رادیو هفت است.
حسین کلهر از مجریان خوب تلویزیون است. سخنرانیهای طنزش در رادیو هفت نکته های نغزی دارد که در لفافه طنز به بینندگان و شنوندگان ارائه می دهد. توصیه می کنم از دست ندهید.
سخنرانی دیشب درباره دون کیشوت و ارتباط این داستان با صندوقهای بازنشستگی و حمایتهای آنها بود.
سخنرانی او درباره اسپارتاکوس را اینجا پیدا کردم.
با نام خدا
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
قاآنی
آغاز سخن با نام یگانه هستی. نخستین نوشتارم را روز بعد از عید فطر می نویسم.
امسال ماه رمضان با روزهای طولانی و گرمش به نظر می رسید خیلی طاقت فرسا باشد ولی الان که به روزهای گذشته نگاه می کنم می بینم اینقدر هم سخت نگذشت.
روزهای ماه رمضان من حس می کنم حفاظی روی زمین مستقر می شود که ما رو از بدیها حفاظت می کند، به نظرم بعد از ماه رمضان انگار این حفاظ برداشته می شود.
این روزها زندگی جغدی پیدا کرده بودم و بخش عمده زندگیم به شب منتقل شده بود. تقریبا تمام روزا رو تا سحر بیدار بودم. باید تلاش کنم کم کم به زندگی عادی برگردم و دوباره روزکار بشم.
به هر حال، این ماه روزه هم گذشت، امیدوارم روزهای نیکی در پس آن باشد.
این بود اولین پست من.