هر چند که بر زیور و ظاهر آن افزوده می شود، هر چند باطن این مراسم در بسیاری از موارد مقهور ظاهر آن و کمرنگ شده است و خیلی هر چندهای دیگر اما،
این خون هنوز می جوشد
و انگیزه حرکت می آفریند از پس سالیان دور و دراز
...........................................
حسین تنها به میدان می رود الله اکبر
نه لشکر نه سپاهی نه لشکر نه سپاهی
به دنبالش روم چون نا امیدان
زن معجر سیاهی زن معجر سیاهی
...........................................
تصویرهای زیر را از مراسم عاشورا در ولایت پدری گرفتم و حیفم آمد آنها را به اشتراک نگذارم:
- حرمله خشنی بود، من که ازش ترسیدم سمت جمعیت آمد ولی بچه ها بیشتر مشغول بازی خود بودند و شاد از اینکه دنبالشان می کند و آنها می توانند فرار کنند، کاش همیشه بچه ها می توانستند فرار کنند و شاد باشند.
- این تصاویر هم از مراسم خیمه گاه گرفته شده است، جالب اینکه مسئولیت آماده سازی خیمه گاه و آتش زدن آن نسل به نسل به فرزندان منتقل شده است.
پر از اندوه است آنگاه که آتش می زنند خیمه ها را و نا امید می شوی از برگشتن آنکه به میدان رفته.
نوشته ای در سایت انتخاب، اینجا دیدم با عنوان "درباره شادی در شرع و ادبیات " از آقای سید علی خمینی. به نظرم مطلب جالبی آمد که عینا در زیر می آید:
درباره شادی در شرع و ادبیات
نسیم بیداری،سوالاتی به شرح ذیل را برای نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی،
سیدعلی خمینی، ارسال کردو ایشان یادداشتی را ارائه دادند که مجموع آن،
دربردارنده پاسخ سوالات ارسالیمان است.
1- شادی در اسلام چه مستنداتی دارد؟ آیا توصیهها بیشتر به حزن و اندوه است یا شادمانی؟
2- شادی مورد توصیه در اسلام چه شاخصهها و مولفههایی دارد؟
3-
این تلقی وجود دارد که دینی بودن جامعه ما، سبب ناشادمانی شده است. واقعیت
دین چیست و اگر اسلام با حزن مخالف است، جاافتادن این تلقی را ناشی از چه
کاستیهایی میدانید؟
4- ممکن است گفته شود ضعف و برداشت اشتباه
مدیریت اجرایی در کشور، سبب این تلقی اشتباه درباره کارکردهای دین شده است.
ضمن پذیرش این ضعفها، این پرسش به صورت جدی وجود دارد که که چرا علما و
روحانیون هم کمتر در این باره سخن و توصیه دارند.
5- عوامل و راههای بهوجود آوردن شادی با حفظ اصول دینی چه میتواند باشد؟
6- نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی درباره شادی چه بود؟ ایشان مرزهای شادی در جامعه را کجا میدانستند؟
بهنظرم
پاسخگویی به این سؤالات و سؤالات احتمالی دیگری که در این موضوع مطرح
میشود نیازمند مقدمهای است؛ مقدمهای دینی- فلسفی که در آن هم نگاه اسلام
را و هم نگاه عقل تنها رابه مقولات این جهان توضیح بدهیم؛ البته آنچنان که
به ذهن قاصر خودم میرسد و آنچنان که فهم کرده و اندیشیدهام.
وقتی بچه ای زشته و نمی خوان اینو بگن، میگن با نمکه.
ولی پسر فامیله دور واقعا با نمکه ....
پدررررررررر
می خواستم درباره شخصیت منحصر به فرد و فعالیتهای سودمند دکتر فرجی دانا در مدت بسیار اندک وزارتشان و همچنین لطمه بسیار بزرگی که آموزش عالی از رفتن ایشان می بیند مطلبی بنویسم ولی نوشته ای از آقای مرتضی جوادی آملی(فرزند آیت الله جوادی آملی) در سایت انتخاب(به نقل از ایسنا) دیدم که بهتر دیدم آنرا عینا بازنشر کنم:
حضور محترم جناب آقای دکتر فرجیدانا، با سلام و تحیت
گرچه دانش خود ارزش است لیکن زمانی که با فضیلتی مضاعف آمیخته میشود به میزان فراوانی زینت مییابد، در بیان مولایمان علی(ع) آمده است که فرمود، حلم زینت علم است، دانشمند کمالش را از علم میبرد و جمالش را به حلم میخرد.
صاحب این قلم که تاکنون شما را ندیده گرچه آوازهتان را زیاد شنیده، بر خود لازم میدید که از کنار این همه دانش و آن همه اخلاق بیتفاوت نگذرد و به مقدار ناچیزِدست تکانی به پاس آن همه دستافشانی سپاس نگوید. از آیتالله جوادی آملی آموختم که میگفت، اگر کسی دنیا را نشناسد فریب میخورد از مهرش کیش میبازد و از قهرش خویش. دنیا را به همین فراز و فرودش باید شناخت، گاهی به حق اوج میدهد و زمانی به ناحق به حضیض میسپارد، در جایی به باطل بر عرش مینشاند و در ساحتی به حق به فرش میکشاند.
اما در مقابل، دانش راستین که پروردگار عالم آن را نور میداند به حدی صاحبش را عزیز میدارد که در آغاز او را در سراپرده زهد مینشاند و در بین راه به میان پرده صبر فرا میخواند و سرانجام در فراپرده رضا و تسلیم مهمان مینماید. پویندگان طریقت کمال و رهجویان حقیقت وصال، به شاگردانشان اینگونه آموختند که رهجویان نه به داشتههای خویش دلخوش مانده و فرحناک شوند و نه به از دست دادن آن دلتنگ شده و متاسف گردند.
گرچه آنانی که دنیا را اینگونه نشناخته و دستکم از مهتران نیاموختند، همواره دنیا را بسان قمارخانهای میبینند که تنها بایستی برد و هیچگاه نبایستی باخت، و در این راه باکی نیست که اگر همه چیز فدا شود یا عالم و آدمی فنا گردد. غافل از اینکه تیر و کمان را به سوی خود نشانه رفته و آتش به خرمن خویش میکشند. اما آنچه در این میان بسیار شگفتانگیز است، توصیه غریب دین است، خداوند عالم همواره انسان را در بحبوحه دنیا میطلبد و فاصله گرفتن از کار و جامعه را موجب کوتاهی و منقصت انسانی شمرده و همواره او را به حضور در صحنه اجتماع فرمان میدهد، از او میخواهد که از هیچ فرصتی برای تعالی خود و رشد جامعه غافل نشود.
حق و باطل، صدق و کذب به موازات هم در برابر نفس انسانی سان میبینند، به عبارتی در باغ طبیعت هیچ حقی وجود ندارد مگر آنکه باطلی در کنار آن کاشته شده و هیچ باطلی غرس نشده مگر آنکه حقی در کنارش رویش یافته، اگر توحید است در کنارش شرک و اگر ایمان است در جوارش کفر و اگر عدل است در جنابش ظلم و خلاصه اگر خدمت است در ساحتش خیانت جای گرفته و البته این انسانها هستند که با چه ذائقهیی حضور یابند و کدامیک را با حسن اختیار یا سوء اراده بر دیگری ترجیح دهند. از سوی دیگر ترازوی عدل الهی که به بلندای آسمان و زمین همواره برافراشته نگاه داشته شده (و بالعدل قامت السموات و الارض) در انتظار حق پویان و عدلجویانی است که از صمیم قلب حق را باور داشته و بدان پایبندند و از مغزای جان عدل را باور کرده و بدان دلبندند.
گرچه انقلاب، مردم و نظام اسلامی تجربههای بسیار سنگین و سختی را پشت سر نهادند، لیکن به نظر میرسد تا رسیدن به جامعه الگو و امت وسط راه طولانی در پیش است؛ جامعهای که مردم آن از خرافه و گرایشات سطحی در امان باشند، مدیران و متولیان امرشان از شایستگانی و فرهیختگان و دلسوزانی باشند که جامعه به وجود آنان به خود ببالد و نمایندگانی از تمدن و فرهنگ ناب و اصیل اسلام و ایران باشند. گرچه جای بسی شکر و سپاس است که اراده ملت اینبار در وجهه دولت نمایان شده و خواست قلبی جامعه خصوصا فرهیختگان و نخبگان از قلم تدبیر و امید جاری گشته، لیکن نگارنده این سطور با قطع نظر از این امر به مقوله دیگری میاندیشد و به وجود چنین انسانهایی مباهات دارد.
در پایان بار دیگر به دانش، اخلاق، ادب و صلابت و استواری شما درود میفرستم و فصل جدیدی برای دستیابی به توفیقات برتر از بارگاه الهی مسألت دارم.
برادر شما مرتضی جوادی آملی
قم مقدس دوم شهریور 1393
چند روز پیش خبری مبنی بر اسارت یکی از نظامیان اسرائیلی منتشر شد، با فاصله کمی اوباما و بان کی مون این عمل را با این توضیح که نقض آتش بس بوده محکوم کرده و خواستار آزادی او شدند و در همین روز و با این بهانه بیش از 100 فلسطینی که عمده آنها غیر نظامی بودند کشته و زخمی شدند ولی کشته شدن آنها توسط این آقایون محکوم نشد. البته جالب اینکه خبر بعدا تکذیب شد و این نظامی هیچ گاه به اسارت گرفته نشده بود.
دنیای امروز و سردمدارانی که ادعای ارائه الگویی برای دنیایی بهتر دارند دچار تناقضاتی است که به یکی از آنها اشاره شد. استانداردهای دوگانه ای که هم توسط ایشان به کار گرفته می شود و هم در صورت به کار گیری توسط مخالفان محکوم می شود.